شعرهای من

شعرهای من؛ آنچه از دلم برآمده است

شعرهای من

شعرهای من؛ آنچه از دلم برآمده است

بهار من

بهار من تو بودی و ندیدمت چرا؟؟

خزان شدم بدون تو بیا ببین مرا!!

سبزه و سیر و سنجد و سنبل من تویی

بدون تو ندارد این سفره من صفا

مادر

به جای دستهِ گُل، من گلاب آوردم

به جای شربت و نی، ظرفِ آب آوردم

به جای خنده و بوسه برای تو مادر

دلی شکسته و چشمی پُرآب آوردم

جای خالی پدرها و مادرهای آسمانی سر سفره هفت سین

و سال نو شد و بی تو دوباره گُل رویید

بدان که دوست ندارم گُلی بدون تو را

به مناسبت اولین سالگرد درگذشت مادرم

ای یار من ای یار من 

ای یار و ای بیمار من

سالی گذشت از رفتنت

ای شادی پنهان من

و اما یادی از مادر

و اما یادی از مادر

که هم تلخ است و هم شیرین

ز تلخی ها نمی گویم

که اشک و آه دارد این

ولی وقتی نباشد او

تمام یادها تلخ است

دگر چیزی نمی گویم

شد این دل باز هم غمگین