این گل زیبا ز چه رو پَر پَر است؟!
لاله چرا در غم او واژگون؟!
سرو هم از قامت او خم شده؟!
بید پریشان ز نوای جنون؟!
شب ز غم ساعت آن واقعه؟!
کرد به تن جامه ای از دود و خون؟!
صبح هم از ظاهر خود شرمسار؟!
در دل او هیچ نبود از سکون؟!
قصه آن ساعت و آن شب چه بود؟!
راز گل سوخته لاله گون؟!
به که دگر هیچ نگوییم از آن
بغض گرفته است دلم را کنون
و سال نو شد و بی تو دوباره گُل رویید
بدان که دوست ندارم گُلی بدون تو را
سال نو و روز نو و فال نو
بهتر و بهتر شود احوال تو
زردی و سردی برود از بَرَت
سبز شود روز تو و سال تو
با عرض سلام
اولین مجموعه از اشعار من که از سال 1382 (و شاید قبل تر) تا 8 خرداد 1399 سروده شده اند به نام «به رنگ سیب و هلو» در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به ثبت رسیده اند. بخشی از این اشعار را در این وبلاگ قرار می دهم که مربوط به بخش سوم این اثر می شود و شعرهای جدید نیز در ادامه آنها می آیند. نام آخرین شعر در این مجموعه، «این گُل زیبا ز چه رو پَر پَر است؟!» می باشد.
امیدوارم از خواندن آنها لذت ببرید.