شعرهای من

شعرهای من؛ آنچه از دلم برآمده است

شعرهای من

شعرهای من؛ آنچه از دلم برآمده است

تقدیم به حضرت رقیه (س) و کودکان ستم¬دیده

ای کودک سه ساله غمگین کربلا

ای زخمی روایت آن دشت پُر بلا

در روز کودک از نظرم خنده می گذشت

ناگه صدای گریه ای پیچید در فضا

این گریه ها به گوش من از دور می رسید

اما هنوز می رسد این گریه از جفا

بس کودکان کشته و سر از بدن جدا

بس ظلم های رفته و بیداد و ناله ها

از زیر سنگ، خون ستم جاری و روان

گویی که زنده ای و همینجاست نینوا

آسمان دلش سنگ است

آسمان دلش سنگ است!

لرزش زمین پس کو؟!

خون به چشم سنگ افتاد

نوحه ای برایش گو

در انتظار محرم

هنوز ماه حسین (ع) و عزای او نَشُدَست

که دل برای آمدنش آب می شود

تقصیر من که نیست هوای محرم است

کاینگونه دل برای او بی تاب می شود

تقدیم به حضرت زینب (س) و سردار قاسم سلیمانی

در آن غوغای حیرت بار

صدایی بود غیرت بار

نوایش مَستِ مَست ام کرد

چونان کرّار، هیبت بار

سال نو

سال نو و روز نو و فال نو

بهتر و بهتر شود احوال تو

زردی و سردی برود از بَرَت

سبز شود روز تو و سال تو